حجاب وحجاب داری پر شور ترین بحث در جامعه ام روز افغانستان است.
بگونه ی پر شور وپرگپ است طبقه های مختلف از جمله روشنفکران دینی، اصلاح گرایان وروحانیون افغانی از افق های گوناگون به آن پرداخته /می پردازند. درین باره هرکه راوی دید گاهی ست وهرکس جبهه یی در برابر بی حجابی تشکیل داده و کسایی بی حجابی را لکاته گری و بی ناموسی دانسته اند.
در میان دید گاها ونگاها، دید گاه فقها وملاهای دینی ومذهب جبهه مخالف شان تاثیر مند تر بوده واین «دو نگرش» و «دو برداشتِ متضاد » از حجاب، پر ماجراجو ترین دیدگاها هستند.
حجاب در اندیشه فقها وملاهای دینی
در میان برداشت های متنوع از حجاب، برداشتِ اهل واصحاب فقه وشریعت پر ماجراتر وسخن برانگیز ترست؛ فقها وملاهای دینی، معتقد اند که حجاب «فرض الهی » ست وپوشاندن سر، صورت وگردن «واجب» است. ودرضمن می گویند: کسایی که به حجاب بگونه ی عادی، سهل وسبک رفتار می کنند یا حجاب را به شکل وشمایل «امر مباح » می بینند، مرتکب کژی در دین شده اند ولایق سزای خداوندی هستند. پیروان این نگاه در زمانه های دور ونزدیک زیاد بوده وپس از تسلط طالبان به جغرافیه افغانستان، این طیف به دلبخواهی ترین نوعش بگونه ی آزاد وعیان به تبلیغ وترویج ایده ودیدگاه خود در مورد حجاب پرداختند؛ و گاهی در راه ترویج ونشر این ایده از سوی حکومت سرپرست حمایت وتقدیر شدند.
این درحالی ست که هیچ کشور اسلامی وغیر اسلامی، حجاب را بالای اتباعش لازم نگردانیده وبی حجابی را بی عفتی وبی غیرتی مثل ندانسته ونمی شمارد.
دکتر سروش دباغ، پژوهشگر ایرانی، می گوید: مکلف ساختن شهروندان به اموراتِ مختلف به جبر واکراه، عیانا مداخله در حق انهاست وبا این کار وکنش حق شهروندی وانسانی آنها سلب می شود، وباسلب نمودن حق ومکنت ملت ها، ملت ها به «اسارت» می روند. ولی امارت اسلامی در افغان ستان به ترویج «حجاب اجباری» پرداخته وملاها به شکل پیش رفته ترینش نشر کننده های اصلی این دید گاه هستند.
موضع ملاها در افغ ستان در مورد حجاب، منشا از بینش وذهن بسته شان می گیرد که آنها همه زاده ی جامعه سنتی ، سر بسته ودور افتیده از روشن اندیشی، مدرن گرایی ومدرنیت هستند. هم چنان بینش سر بسته مدرسه های دینی، اندیشه وفکر محدود انها را پخته تر ومحدود تر ساخته، تاجایی که مخالفین اندیشه ی خود را تکفیر می نمایند.
حامیان حجاب سراغ دلایل
طرفداران حجاب لازمی، برای تایید وتاکید ایده واندیشه خود، مسند هایی از« قران »میاورند وبدون نگرش ژرف تر در منظور آیه ها قول به لزومیت حجاب می کنند. شان نزول ها وسبب نزول ها که معیار ها ی اصلی برای تشخیص احکام های قرانی هستند همه را طرد نموده وبه ظاهر آیه ها توجه کامل می کنند. بطور مثال از آیه جلباب «وقرن فی بیوتکن ولاتبرجن تبرج الجاهلیه اولی… » استدلال به وجوبیت حجاب اجباری نموده اند، در حالی از آیه فوق واز سیاق آیه های پیش وپس آن، معلوم است که روی سخن خداوند درین آیات با زنان پیامبر است، نه همه زنان جوامع اسلامی. یا استدلال آیه که در اواخر سوره احزاب قرار دارد «یاایهاالنبی قل لازواجک وبناتک والنساالمومنین یدنین علیهن من جلابیهن ذالک ادنی ان یعرفن فلایوذین… » می کنند. اما، درین جا بخاطر جلوگیری از آزار واذیت از زنان خواسته شده تا جلابیب را بخود فروتر گیرند. جلابیب بخاطر دفع اذیت است ونه امر وجوبی ونه جهت کدام دستوری گفته شده. در کل این طیف، از ظاهر آیه ها استدلال می کنند وگاهی گفته هایی منسوب به پیامبر را تایید کننده قول خود می آورند.
جبهه ضد فقها
در جناح مخالف ملاها واین طیف گروهی دیگری وجود دارد نگاه شان به حجاب نگاه بازتر است وصبغه دینی ندارد. آنها معتقدند که، پوشاندن سر وگردن در زمره دیگر افعال طبیعی نظیر خورن، نوشیدن ودویدن است. وبی حجابی بی عفتی نیست وبلکه حجاب اجباری کنش ناروا بوده وبی حجابی اجباری هم فعل ناجایز است. آنها معتقدند در روزگار کنونی نپوشاند سر و صورت وگردن ناروانبوده ونه کار خلاف اخلاق وعفت است.
برخی شرعا عدم پوشاندن گردن، موی وصورت را جایز شمرده اند. احمد قابل پژوهشگرایرانی که در راس این گروه قرار دارد، معتقد است: شرعا نپوشاندن سر و گردن مشکل ندارد. ومی افزایند: احکام حجاب اول وبالذات ناظر به تفکیک میان زنان حره از غیر حره در زمان پیامبر بوده وسویه هویتی پر رنگی داشته وربط«اخلاقی»نداشته چراکه پوشاندن موی سر وگردن برای همه زنان اسلام لازم نبوده وکنیزان مسلمان ازان مستثنا بوده اند. درعین حال برخی دیگر از اسلام شناسان نظیر عابد الجابری، نصر ابوزید، نیز به سویه هویتی پوشاندن گردن وموی سر تاکید کرده وتفکیک زنان آزاد از کنیز را علت صدور آن احکام دانسته اند وبه این باورند که بامنسوخ شدن نظام برده داری در عصر حاضر، پوشاندن موی، سر وگردن در جمله واجبات نیست.
هم چنان پوشاندن سر وصورت نشانه باعفت بودن نیست ونه بی حجابی علامه بی عفتی است. اصلن عفت وپاک دامنی با جلباب وچادر حاصل نمی شود وهستند حجاب داران بی عفت وبی حجابان عفیف یا عکس. درین باره مطهری می گوید: «می گویند در میان بعضی اقوام حجاب خوب است، وبی حجابی بد، ودرمیان اقوام دیگر بی حجابی خوب است وحجاب بد؛ پس معلوم می شود این خوبی ها وبدی ها امر ثابتی نیست. » همین گونه کسایی هستند با حجاب مشکل دارند وکسایی هم با حجاب اند ولی هردو کار دال به عفت شان نیست. عفت فطرتا در وجود هر زن است وخدا زن را طوری آفریده که نازک ، عفیف وحرمت گزار اند.
حجابی که بارفتار عفیفانه همراه نباشد ارزش ی ندارد. بی حجابی هم توام با بی عفتی نیست.آموزه های اسلام تاکید به عفت وپاکدامنی دارند و «غص البصر » و «حفظ فرج »را به زن ومرد گفته است. خداوند در سوره نور به پیامبر می گوید،
که با مردان مسلمان بگو در مناسبت ورفتار بازنان «غض بصر » و «حفظ فرج» نمایند.
هم جنان به زنان می گوید که غض بصر وحفظ فرج کنند. خطاب خدا به هردو یکسان است وهردو را امر به عفت می نماید.
نه تنها زنان را.
با این حال جامعه هایی سنتی که حجاب را تحمیل می نماید عیانا به حق شهروندی افراد تجاوز می کنند زیرا کار بزرگان جامعه ودولت ها تامین امنیت، رفاه وصلح است ونه تحمیل وزورکری وزورگویی.
این جامعه ها بااین کردار شان، خاک به حق انسانی زنان می پاشند وهم حق شهروندی شان را سلب می نماید. کاری که مثلش در اکثر دنیا کم پیداست.
شهروندان یک کشور حق دارند با پوشش دلخواه خود ظاهر شوند وحق دارند هرنوع لباس بپوشند. دولت نمی تواند در طرز لباس شهروندان مداخله کند.ونه حق دارد که بی حجابی را تحمیل کند ونه حجاب را اجباری نماید.اما امارت اسلامی بجایی که حق اولیه ملت را نظیر غذا، رفاه وآسایش… برآورده کند سراغ حجاب وپوشش آنها رفته است. شهروندان یک کشور حق دارند افکار خود وعقیده ی خود را بیان نمایند واین حق انسانی وشهروندی شان است.
سروش دباغ، پژوهشگر ایرانی، معتقد است:« جهت برداشتن اختلافات از میان باید حجاب را حق انفرادی زنان دانست، هر زن حق دارد حجاب می کند وحق دارد بی حجاب باشد. وحجاب کردن وناکردن بسته گی بخود آن زن دارد. او می افزاید: حجاب عرفی هم جای گاهی دارد، هر قوم وجامعه از خود طرز حجاب وپوشش لباس ویژه دارند پس حق همان جامعه است به عرفش احترام شود واما، جامعه مکلف نیست تا فردی را مجبور به یک نوع پوشش خاص نماید.