چه فرصت‌هایی می‌توان از دل بحران خلق کرد؟

علی دهزاد

 

ممکن است وضعیت در طول زمان در حال تغییر باشد و وضعیتی را بحرانی بنامیم که موقعیت آدم‌های متفاوت در تقابل به وضعیت مطلوب هر فرد باشد. در یک نگاه مختصر آدم‌هایی که در یک اجتماع زندگی دارند، نفع و ضررشان در یک کلیتِ به‌هم‌پیوسته با هم مرتبط است. افراد این اجتماع خواه در تقابل با هم باشند، خواه زندگی مسالمت‌آمیز با هم داشته‌باشند، وضعیت بازار، به خصوص روابط دادوستد بین بازاری آنان دست‌خوش یک‌نوع سیاست است. این سیاست تا مدامی‌که روی سیستم واحد بچرخد، هرچند دست‌خوش دیگرگونی هم شود، افراد اجتماع را متضرر نمی‌کند. ولی اگر بنیاد سیستم دگرگون شود، تا باز تعریف سیستم جدید بازار، ممکن است مردم را با کمبودی کالای مورد نیاز روبرو کند و در تنگ‌نا قرار دهد. در تغییر سیستم که از آن، تغییر نظام نیز می‌توان تعبیر کرد. کمبودی و تنگ‌نا بنابر سیاست واردکنندگان کالا یک‌باره رخ‌ می‌دهد که جبران آن برای افراد کم‌بضاعت جامعه سنگین است. اما می‌توان از دل ناچاری و بحرانی که جامعه گریبان‌گیر آن باشد/ شده‌است، فرصت‌های بزرگی خلق کرد.

در این یادداشت تلاش می‌شود راه‌هایی برای بیرون‌رفت از بحران پیش‌کش شود که در آن تغییر سیستم مبتنی بر ایجاد سیستم جدید برای بازار نیز مورد نظر باشد.

در بالا یادآور شدیم که بحران‌ها ممکن است در وضعیت‌هایی به وجود بیاید که موقعیت افراد یک جامعه با آن وضعیت در تقابل باشد؛ اما لازم است اضافه کنم که ممکن است همین وضعیت ناگوار برای یک اجتماع دیگر و گروه‌های دیگر مفید و سودآور باشد. از واگویی این مورد صرف‌نظر می‌کنیم و موضوع ایجاد فرصت در زمان بحران را بیشتر موشکافی می‌کنیم.

در قدم نخست برای ایجاد فرصت در دل بحران چند اصل اخلاقی را در نظر می‌گیریم و سپس زمینه‌های رشد بازار توسط افراد عادی جامعه را نیز مورد بررسی قرار می‌دهیم. اصل اول اخلاقی را توجه ثروت‌مندان به نیازمندان جامعه می‌شماریم. البته این مورد نباید، تقسیم نذر و یا خیرات از سوی ثروت‌مندان برای مردم فقیر تعبیر شود. ثروت‌مندان در این وضعیت تلاش کنند، در چند کتگوری برای افراد نیازمند جامعه کمک فراهم کند. نخست بسته‌ی کمکی برای یتیم‌ها، بیوه‌زنان و افرادی که توانایی انجام کاری را ندارند. در قدم بعدی، از افرادی که توانایی کار را دارند؛ اما دست‌شان تنگ است و نمی‌توانند معیشت خانواده را به درستی پوره کنند، برای توزیع کمک‌ها، کار گرفته شود و سپس در بدل کار برای آنان مزد در نظر گرفته شود. در این لایه می‌توان از افراد چه در سطح کار ساده ‌و چه در سطح حساب‌وکتاب بسته‌های کمکی که مسوولیت تمام کار را داشته‌باشند، کار گرفت. در قدم سوم، برای کمک به مردم و تلاش برای بیرون‌رفت از مشکل، افراد ثروت‌مند، کالای مورد نیاز مردم را تا یک‌مدت ارزان‌تر از قیمت تمام‌شد آن به بازار عرضه کنند. البته در این‌بخش، نظامی که باید سیستم بازار را تعریف کند و در آن معیشت مردم را تضمین کند، باید الطفاتی به حال ثروت‌مندان داشته‌باشد، تا دستی تاجران در وارد کردن کالای مورد نیاز مردم برای دوره‌های بعدی تنگ نشود.

چون گفتیم این مورد توجه جدی به مساله‌ی اخلاق دارد، افراد فقیر نباید بابت تنگ‌دستی شان تحقیر شود. این تحقیر از سوی افراد فقیر بر فقیر یا اعضای خانواده‌ی فقیر وارد نمی‌شود، بل نوع نگاه ثروت‌مندان به فقرا و چگونگی روند توزیع کمک‌ها – چه موردهایی‌که در بالا ذکر شد و چه راه‌های دیگر کمک‌رسانی – به مردم تعیین‌کننده است. اگر در این فرایند نگاه ثروت‌مندان به فقیران جامعه، نگاه تحقیرآمیز و خُردکننده باشد و کمک ثروت‌مندان به بزرگ‌بینی و تنفر و کم‌زدن فروکاست کند، نه تنها آینده‌ی این نوع کمک‌ها به اصلاح جامعه و راه‌ بیرون‌رفت از بحران کمک نمی‌کند، بل پسامد این نوع کمک‌ها جامعه را به تشتت اخلاقی و عقده‌های نامیمون می‌کشاند. از سویی باید اضافه کرد که هیچ سیستم بازاری در دنیا بدون مردم و پشت‌وانه‌ی اقتصاد جامعه دوام نیاورده‌‌است؛ پس نباید اندیشه‌ی تعویض عزت‌نفس یک آدم فقیر با چند کیلو برنج یا گندم در مخیله‌ی افراد ثروت‌مند و یا تاجر خطور کند.

مورد دیگری که راه ما را برای مرحله‌ی بعد باز می‌کند این است که افراد متشبث و کارآفرین نباید چرخه‌ی کار را لنگ کنند. این افراد در قدم نخست نباید چشم روی مزد کارگر نظر به وضعیت بحرانی بدوزد‌. مزد کارگر باید ثابت بماند و افرادی که درآمد ثابت دارند، از بازار خرید داشته باشند. این خرید خیلی بزرگ نیست، بل هر فردی با درآمد، تلاش کند که وعده‌ی میوه و غذاهای مناسب را از خانواده دریغ نکند و مانند سابق به خانه میوه ببرد و برای اعضای خانواده تحفه‌هایی‌که پیش از آن می‌برد، بخرد. خوبی این کار این است که روحیه‌ی مثبت در خانواده حفظ می‌شود و کسی از وضعیت بحرانی احساس کم‌بودی نمی‌کند.

تا این‌جای مساله، حرف از ثروت‌مندان و کمک آنان به مردم بود، اما سوال اساسی پیش می‌آید که وقتی کسی درآمدش قطع شد و هیچ ثروت‌مندی حاضر به کمک به آنان نشد، چه باید کرد؟

در این مورد اصلی‌ترین حرف این است که نباید دست‌وپاچه شد. شما اگر پیش از این اندک‌ترین درآمد داشته‌اید و اگر کمی از آن را ذخیره کرده‌اید، پس از بی‌کار شدن تان روی مصرف‌های معمولی تان اندک تامل کنید. تلاش شود که تا حد ممکن مصرف معمولی کم شود و به جای ناراحتی و سردرگمی به جست‌وجوی راه بیرون‌رفت از مشکل باید شد. به یاد داشته باشیم که فکر کردن برای بیرون‌رفت از مشکل یک مرحله‌ای از حل مشکل است. مطمیین‌ باشیم که در این مرحله ممکن به راه حل مناسبی برسیم. اگر هم موفق نشدیم، نگارنده به چند مورد ساده و کم‌هزینه اشاره می‌کند:

نخست، به بازار بروید و تشخیص دهید که نیازمندی اصلی مردم در وضعیت بحرانی چیست. ممکن است اصلی‌ترین نیازمندی مردم، خوارک و سپس به خصوص در فصل سرما پوشاک باشد. بعد به این بیندیشید که چگونه می‌توان در بدترین وضعیت، بهترین راه حل را یافت. ممکن است به این نتیجه برسیم که کم‌هزینه‌ترین و ارزان‌ترین عرضه‌ی مواد مورد نیاز جامعه چیست که هم بتوان کاری ایجاد کرد و هم دستی در بیرون کردن مردم از مضیقه داشت. وقتی این موردها را شناسایی کردید، نیاز نیست نگران پول جیب خود باشیم، با هر مبلغی که در جیب داریم، سرمایه‌گذاری کنیم، درست است. خوبی این کار این است که هم حالا دیگر صاحب کار شده‌ایم و هم می‌توانیم نیازمندی اصلی مردم را رفع کنیم. خوبی دیگر این کار این است که اگر کسی پیش از این مامور یک اداره بوده‌است بعد از این می‌تواند بانی یک سیستم جدید برای تمامی افراد مانند خود بوده‌باشد. ممکن است مامور سابقه‌ی دولت و یا کسی‌که هرگز تجربه‌ی چنین کاری نداشته، ریسک خرید یک مقدار کالا برای فروش را نکند؛ اما بازهم تکرار می‌کنم که نباید دست‌وپاچه شد. اگر از همین حالا دست به یک کار شخصی کوچک بزنیم، به حتم می‌توان ادعا کرد که این کار تا چند سال دیگر تبدیل به بزرگ‌ترین کار و بار شخصی می‌شود. از سویی باید تلاش شود که اولویت اصلی به تشبث‌های کوچک داده شود تا هم مردم روی‌پای خود بایستند و هم در تشکیل سیستم اقتصادی در آینده مفید واقع شود. این گونه است که می‌توان از دل بحران فرصت ایجاد کرد. فقط کافی‌ست هر نفر یک کار شخصی برای خود دست‌وپا کند