کابل از کالبُد تا شهر گمشده و بی روح

عبدالروف مرتضوی

کابل با جمعیتِ حدودِ هفت‌ میلیون نفر، که در خیابان‌هایی با بیش‌تر از یک ‌میلیون وسیلۀ نقلیه، به شهر بی روح فقط پیکرتبدیل شده است. طبق آمارهای داده‌شده از سوی ریاست محیط زیست کابل، آلودگی هوا هر روز بیش از ۱۳ نفر از ساکنان‌اش را خفه می‌کند. این عوامل قابلیت زندگی در کابل را در سطح یکی از بدترین شهرهای جهان، برای زیست قرار می‌دهد.

دامنۀ دگرگونی و نوسازی کلان‌شهرهای کشور در دهه‌های اخیروابسته به  پذیرش سبک‌های نو و مدرن بوده که با کم‌ترین پشتبانی پلان‌شهری مدون(ماستر پلان)، به دستِ اجراء رفته و تمام تلاش خود را در زمینۀ از بین‌بردنِ فضای سبز و آب‌وهوای پاکِ کابل، به‌کار بُرده است. این شکلِ استفاده از شهرِ کابل را می‌توان به‌ وضوح در تغییر کاربری فضای اجتماعی شهری دید. از یک‌سو ساختمان‌های غول‌پیکر، ساخت‌وسازهای گِلی و غیرمعیاری( سنتی)، مسکن‌های به‌غایت عمودی بی‌روح و کالایی‌شدن انحصاری خیابان‌ها که تهدیدی برای بلعیدن شهر فرهنگی- اجتماعی در خودش است، از سوی دیگر، تبعید قشربزرگ اما فقیر شهروندان کشور به حومه‌های شهری و دامنه‌های کوه‌ها (کوه‌های سبز کابل تبدیل شده است به شهرک‌هایی با ساخت‌وسازهای گِلی و غیرمعیاری شهری). از این‌رو، کماکان ما شاهد نابودی بسیاری از عوامل اجتماعی شهری در شهر کابل هستیم.

نخستین پیامد این فرآیند در برخورد ما با محل سکونت‌مان، خبر از گُم‌شده‌یی می‌دهد که آن را به نحو متناقضی در خیابان‌ها، محله‌ها و خانۀ پدری‌مان جا گذاشته‌ایم. خاطرات سال‌های کودکی و جوانی ما در میان ساخت‌و‌سازهای بی‌وقفه و پی‌در‌پی دفن شده است؛ در شهری که یک‌نفس به فاصله‌گرفتن از هوای سالم ادامه می‌دهد. زخم‌های این شهر بی‌هویت، در آشفتگی امروز انسان‌های بی‌خاطره تصویرهای دیروز شهر را محو و ناپدید کرده است. اما از میان تصویرها، نمادها و پیامدهایی که پروژه‌های نوسازی و بازسازی بر کلان‌شهرها اعمال کرده‌اند. این خوانش، ملموس‌ترین وجه از فرایند تغییرات شهری است که همه شهروندان با پوست‌وگوشت آن را تجربه کرده و می‌کنند. اما اگر وضعیت امروز شهر را تنها با همین عوامل بخوانیم و پیامدهای دیگر را کنار بگذاریم به اشتباه ماهیتی صرفا رمانتیک به تغییرات شهری داده‌ایم.

پرسش که هر شهروند افغانستان در ذهن می پروراند آیا در کلان‌شهرهای افغانستان که میراث بیش از چند دهه زیر و رو شدندر اثر جنگ های مدیران شهری تا ناخواهان شهر است، و اینک هم برنامۀ حساب‌شدۀ شهری برای شهروندان آن وجود ندارد، آیا می‌توان به «زندگی» ادامه داد؟ سیاست‌گذاری‌های حاکم بر کلان‌شهرهای کشور سال به سال شرایط دشوارتر و ابهام‌آمیزتری برای ساکنان شهرها فراهم می‌کند و ساخت‌و‌سازهای پُرشتاب، بسیاری از عواملی که شهر را به‌عنوانِ یک‌واحد هم‌بستۀ اجتماعی شکل می‌دهند، نابود می‌کند. ترافیک، آلودگی هوا، کمبود فضاهای اجتماعی شهری نظیر پارک‌های تفریحی، فضاهای سبز،قیمت‌های نجومی مسکن و اجاره‌ها و دستِ‌آخر، فضایی منفعل و آکنده از تنش؛ ماحصل فرآیند مدیریت امروز شهری در کشور ماست. این همه مشکلات دست به دست هم داده تا کابل را به غمکده و بی روح مبدل سازد.